Honoré Daumier، به طور کامل Honoré-Victorin Daumier، (متولد 20/26 فوریه 1808، مارسی، فرانسه - درگذشته 11 فوریه 1879، Valmondois ) ، کاریکاتوریست، نقاش، و مجسمهساز پرکار فرانسوی که بهویژه برای کارتونها و طراحیهای طنزآمیزش شهرت دارد.
نقاشی های او، اگرچه در طول زندگی اش به ندرت شناخته شده بودند، به معرفی تکنیک های امپرسیونیسم به هنر مدرن کمک کردند.
پیشینه و اوایل زندگی
ویژگیهای اصل و نسب داومیه - خلق و خوی خشن، چرخش ذهنی سخاوتمندانه و نسبتاً خیالانگیز، و ظرفیتی که به راحتی برانگیخته میشود - همه بخشی از شخصیت او را تشکیل میدهند. خانواده مادرش اهل روستایی بودند که در آن نمونههایی از نقش برجستههای باستانی منحصربهفرد پیدا شده بود.
پدربزرگ و پدرش هر دو در مارسی به عنوان «لعابکار» کار میکردند، یعنی فروشندگان قابها (یا عکسهای پاسپارتو) و تابلوهای تزئینی که خودشان نقاشی میکردند. پدرخوانده او نقاش بود. زمانی که داومیه هفت ساله بود، پدرش تجارت خود را رها کرد تا به پاریس برود و مانند بسیاری از پرووانسالیها به دنبال ثروت به عنوان شاعر باشد. او به لویی هجدهم تقدیم پادشاه شد، اما سقوط سریع او - او فقط برای یک دو هفته شهرت داشت - او را از نظر ذهنی نامتعادل کرد. پس از ظاهراً سالها حبس، در آسایشگاه شارنتون درگذشت.
Daumier یک آموزش معمولی از طبقه متوسط پایین دریافت کرد، اما او می خواست نقاشی کند، و مطالعاتش برای او جالب نبود. بنابراین خانوادهاش او را نزد یک هنرمند قدیمی و نسبتاً مشهور، الکساندر لنوآر قرار دادند. لنوار، شاگرد و دوست ژاک لوئیس دیوید، نقاش برجسته کلاسیک، بیشتر زیبایی شناس بود تا نقاش.
او به پیتر پل روبنس که یکی از آثار او را در مجموعه خود نگه داشته بود، ذوق خاصی داشت. او که از دانشآموزان مجسمهسازی بود، زیباترین مجسمههای قرون وسطایی و معاصر را از دست انقلابیون نجات داده بود که علاقهای ماندگار را به Daumier برانگیخت.
در آن زمان، دامیر اصلاً آن نابغه بی فرهنگ و خودآموخته ای نبود که بیشتر مورخان هنر اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم به تصویر کشیده بودند. او از خلأ هنری برخاسته است - او فرزند هنرمندان بود، هر چند متواضع و ناموفق بودند. علاوه بر مزیت این نسب، او از آموزش هنری جالب تری نیز نسبت به همنوعان خود بهره مند شد.
در سن 13 سالگی، شکست پدرش، دامیر را مجبور کرد که به دنبال کار با حقوق بگردد. او ابتدا تبدیل به پسر قاصد ضابط دادگستری شد و از همین تجربه با دنیای دادگاه آشنا شد. او سپس به عنوان منشی کتابفروش در کاخ رویال مشغول به کار شد. کاخ رویال، با طاقهای اطراف باغ، یکی از شلوغترین مکانهای پاریس بود، و در آنجا دومیر، در حالی که جلوی پنجره کارفرمایش رژه میرفت، همه شخصیتهای کمدی انسانی را دید که بعداً با دوستش اونوره درباره آنها صحبت کرد.
بنابراین پیشرفت دامیر در آن لحظه کامل شد که در حدود 1825-1828 تصمیم گرفت همه چیز را رها کند تا به حرفه هنری که مدتها آرزویش را داشت بپردازد. او جوانی حدوداً 18 یا 20 ساله از خانواده ای نقاش بود که فرصت تحسین روبنس را پیدا کرده بود، مجسمه سازی را یاد گرفته بود و می توانست ظاهر و رفتار طبقات مختلف جامعه را رصد کند.
از نظر بدنی حداقل طبق سلیقه زمانه خود زشت بود. او مانند بالزاک سنگین بود، اگرچه احتمالاً کوچکتر بود، اما چشمان کوچک اما پر جنب و جوش و بینی بزرگ داشت. او همیشه پیپ را در دهان خود نگه می داشت تا لهجه پروانسالی خود و لحن مکرر منطقه زادگاهش را بپوشاند.
البته داومیه نمیتوانست با نقاشی یا مجسمهسازی آنطور که در نظر داشت زندگی کند. بنابراین او سفارشهایی را برای چاپ سنگی پذیرفت .
زندگی او که کاملاً وقف کارش بود، به دو بخش تقسیم می شد: از سال 1830 تا 1847 او یک لیتوگرافی، کاریکاتوریست و مجسمه ساز بود. و از سال 1848 آغاز شد و تا سال 1871 ادامه یافت، او یک نقاش امپرسیونیست بود که هنرش در سنگ نگاره هایی که به تولیدش ادامه داد منعکس شد. کار مداوم برای او بار سنگینی نبود. او در حین تولید 4000 سنگ نگاره و 4000 طراحی مصور، آهنگ های احساسی می خواند که حماقت او را به خنده می انداخت و "بی توجه به آثارش، همیشه با ناخداهای بارج شراب ارزان می خورد."
Daumier, Honoré: کاریکاتور
کاریکاتور، شماره 15 در مجموعه L'Imagination، که یک پزشک را در حال توهم به تصویر میکشد، لیتوگرافی دسترنگ اثر Honoré Daumier، 1833.
در سال 1830، داومیه کار طنز خود را با نیم تنه هایش که برخی از نمونه های معاصر را به تصویر می کشد و سنگ نگاره های متعددش آغاز کرد.
او از معاشرت مردان فاضل لذت می برد و عمدتاً با مردان چپ ارتباط داشت. در این زمان بود که چارلز فیلیپون، روزنامهنگار لیبرال که مجله اپوزیسیون La Caricature را تأسیس کرده بود، از او دعوت کرد تا همکار هم شود.
مجسمه های Daumier هنوز به اندازه کافی مورد مطالعه قرار نگرفته اند. 15 نیم تنه کوچکی که او از گل رس برای ویترین مجله طنزی که برای آن کار می کرد الگوبرداری کرد و حدود 30 سال در آنجا باقی ماند، جایگاه مهمی در تاریخ مجسمه سازی دارد. به ندرت با نیم تنه های رسمی تفاوت دارند، اما با برجسته شدن جزئیاتی که آنها را به کاریکاتور تبدیل کرده است، گالری فراموش نشدنی از سیاستمداران سلطنت جولای را تشکیل می دهند.
مجموعه کامل حفظ نشده است: شامل یک لویی فیلیپ بود که Daumier آن را پنهان کرده بود، و قطعات دیگری که در حال حرکت شکسته شده بودند. چند نسخه از مجسمههای نیمتنه در قرن بیستم از برنز ریختهگری شدند و اصالت آنها در مقایسه با قطعات مشابه آن دوره چشمگیرتر است.
تکنیکهای امپرسیونیستی Honoré Daumier
او زودتر از دیگران امپرسیونیسم را کشف کرده بود - چهرهها و بدنهایی که توسط نور اطراف بلعیده شده و با جو یکی میشوند. او بسیار نقاشی میکشید، و بیشتر از آن که مطالعاتش در تکنیک جدید به مجلات طنزی که او اکنون نقاشیهای خالی از معنای طنز را به آنها ارسال میکرد، علاقهای نداشت. او توسط شارل بودلر و دوستان آن شاعر حمایت می شد. این دو مرد در سال 1845 همدیگر را ملاقات کرده بودند و پس از 1848 بیشتر همدیگر را می دیدند. بودلر که "او را می پرستید" در سال 1857 تنها مقاله مهمی در مورد دامیه نوشت که در طول زندگی این نقاش ظاهر شد.
Daumier, Honoré: کالسکه درجه سوم
کالسکه کلاس سوم، رنگ روغن روی بوم اثر Honoré Daumier، c. 1862-64; در موزه هنر متروپولیتن، شهر نیویورک.
موزه هنر متروپولیتن، نیویورک، H.O. مجموعه Havemeyer، وصیت خانم H.O. Havemeyer، 1929، (29.100.129)، www.metmuseum.org
دامیر در واقع اولین امپرسیونیست بود. در اوایل سال 1848، سنگ نگاره های او خطوطی را نشان می دهد که توسط نور محو شده اند. اما دو عامل مانع از توجه به این واقعیت شد: عدم علاقه به سنگ نگاره های او توسط مورخان نقاشی و عدم تحقیق برای تعیین تاریخ دقیق سنگ نگاره ها.
این تاریخ ها لزوماً مربوط به ظاهر آنها نبود. به عنوان مثال، نشان داده شده است که سنگ نگاره های امپرسیونیستی، که در حدود سال 1860 ظاهر شدند، توسط مجلات در سال 1848 به دلیل عنوان بیش از حد جسورانه و بسیار مدرن رد شده بودند.
به دلیل کمبود تقاضا، سنگ نگاره های امپرسیونیستی دامیر زیاد نیستند، اما نقاشی او نشان می دهد که او به امپرسیونیسم جذب شده است. تعداد این نقاشیها نیز بسیار کم بود و نمیتوانست جایگاه واقعی او را در تاریخ امپرسیونیسم به او اختصاص دهد - قبل از ادوار مانه و کلود مونه، که هر دو او را بسیار تحسین میکردند.
نقاشیهای Daumier هم از نظر سبک و هم از نظر موضوعاتی که ارائه میدهند بسیار بدیع هستند.
دامیه اغلب از موضوعات مذهبی الهام نمی گرفت، به جز تصویر مسیح، توهین و تمسخر، که در آن به نظر می رسد کنایه شخصی وجود دارد . مردی که هر روز امیدوار بود آخرین کارتون خود را بکشد تا بتواند خود را وقف نقاشی کند. . از سوی دیگر، اساطیر او را در دوره روبنس تحت رهبری لنوار هیجان زده کرد. اما در این مورد، بدیهی است که موضوع فقط یک تکیه گاه برای نقاشی بود.
داومیر در موارد متعددی موضوعات تاریخی را نقاشی کرد. او پرتره ای از کامیل دزمولین، رهبر انقلاب را کشید که عده ی زیادی را در سال 1789 برانگیخت و مهاجران 1857 او کنایه ای از امپراتوری اقتدارگرایانه ناپلئون سوم است، نقاشی ای که سخنان ویکتور هوگو ممنوعه را تکرار می کند.
در سال 1871، داومیه، که با احتیاط از گرفتن جایزه توسط امپراتوری خودداری کرده بود، به عضویت کمون چپ پاریس درآمد. او در سالهای آخر عمر تقریباً نابینا بود. نقاشی های او، مانند نقاشی های ادگار دگا، کلیت باشکوهی به دست آورد.
به عنوان یک کاریکاتوریست، Daumier از شهرت زیادی برخوردار بود، اگرچه به عنوان یک نقاش ناشناخته باقی ماند. شهرت او، بیش از امروز، بر اساس قدردانی های انتقادی نبود، بلکه بر اساس تحسین خندان یا خنده کسانی بود که مجلات طنز را مطالعه می کردند.