سلام به همراهان و هنردوستان سایت بانو تی وی .در این پست می خواهیم در مورد هنر سلسله سونگ تا هنر معاصر در چین برای شما صحبت کنم .
هنر سلسله سونگ (960-1279)
پس از یک دوره بی نظمی معروف به دوره پنج سلسله (907-60) ، یک ژنرال سرسخت با تاسیس سلسله سانگ دوباره چین را متحد کرد. علی رغم تهدید مداوم برای حمله ، شهر کای فنگ ، پایتخت جدید ، به یکی از پرافتخارترین مراکز تمدنی تبدیل شد که تا به حال شناخته شده است ، به ویژه در زمان فرمانروایی امپراطور نقاش هویزونگ که توسط هنرمندان احاطه شده بود و مجموعه ای شگفت انگیز از آثار آنها را به دست آورد. او زمان زیادی را صرف هنر با هزینه ارتش خود کرد ، زیرا در حمله رعد و برق دونگهو بربرها به نام Jurchen دربار را تصرف کردند و Kaifeng و کل مجموعه هنری را نابود کردند. کل شمال چین به دست یورچن افتاد. بازماندگان سونگ در هانگچو واقع در رودخانه یانگ تسه در جنوب مستقر شدند و در آنجا به دنبال فرهنگ و زیبایی خود بودند تا زمانی که برای همیشه در زیر هجوم مغول که آسیا را کاهش داده بود و اروپا را تهدید می کرد ، غرق شدند.
ایدئولوژی غالب در دوران هنر سلسله سونگ (960-1279) نئو کنفوسیوس بود ، ترکیبی از ایده های کنفوسیوس و اندیشه های دائوئیسم. این امر با تجدید علاقه به سنت های قبلی چین ، نوشته های نویسندگان کلاسیک و تعصب شدید از آثار باستانی ، منجر به کپی برنزهای شانگ و ژو شد. بودیسم متقاعدسازی آمیتابها رو به افول بود و به خرافات تبدیل شد.
اما دیدگاه معنوی جدیدی با فلسفه دان (ذن ژاپنی) در صحنه ظاهر شد که در آن انسان از طریق یک تلنگر لحظه ای شهود با خود و طبیعت کنار می آید. این ایدئولوژی باید بر نقاشی ، خط و سفال تأثیر بگذارد.
آهنگسازی
در حوزه نقاشی و سفالگری است که تمدن سونگ به اوج خود رسید. قبل از سقوط کای فنگ دو مکتب نقاشی متمایز وجود داشت: هنرهای هنرمندان دربار ، هنرمندان باتجربه ای که مهارتهای عالی اما بی روح را در رنگ یا جوهر ، روی ابریشم یا کاغذ نشان می دادند ، موضوعات آنها گلها و حیوانات ، شاخه های بامبو و مناظر بودند. و آماتورها و فردگراها. این کارمندان دولتی ، دانشمندان و شاعران به عنوان شکلی از بیان شخصی ، فکری و معنوی ، راهی برای فرد برای کنار آمدن با خود از طریق ارتباط با طبیعت ، در ارائه اصل یک چشم انداز ، شاخه بامبو طراحی شده اند.
یا سنجاقک این تجربه آنقدر شخصی بود که صد سبک ، صد روش برای ترسیم یک برگ ، یک سنگ ، یک ابر وجود داشت ، همانطور که صد روش برای به تصویر کشیدن یک شخصیت وجود دارد ، زیرا ضربه قلم مو بر روی ابریشم یا کاغذ چنین نیست. اجازه برای تردید یا اصلاح ؛ مستقیماً از ذهن خارج می شود و این نمی تواند خودبخود بدون تفکر عمیق از قبل انجام شود. چینی ها هنر نقاشی منظره را به عنوان یک ژانر اختراع کردند ، اما هرگز توصیفی کاملاً توصیفی ، هر چند نزدیک به واقعیت نبود. این یک تمرین معنوی بود که به قلب چیزها می رسید.
در واقع ، پس از خوشنویسی ، منظره به عنوان بالاترین شکل نقاشی چینی در نظر گرفته می شود. ظاهراً نقاشی منظره چینی کلاسیک توسط هنرمند معروف سلسله جین ، گو کایجی (344-406) آغاز شد. با این حال ، این دوره (907-1127) به عنوان "عصر بزرگ چشم انداز چین" شناخته می شود. در شمال کشور ، هنرمندان چینی مانند فن کوان ، گو شی و جینگ هائو تصاویری از کوه های بلند را با استفاده از خطوط سیاه قوی ، شستشوی جوهر و ضربه های قلم موی تیز و نقطه دار برای نشان دادن سنگ خشن تهیه کردند. در جنوب ، جو ران ، دونگ یوان و دیگران تپه ها و رودخانه های نورد را با قلم موهای نرم تر و ساییده شده به تصویر کشیدند. این دو نوع سوژه و تکنیک در فضای باز به سبکهای کلاسیک اصلی نقاشی منظره چینی تبدیل شد. چندین تکنیک جدید نقاشی ظاهر شد. هنرمندان به تصویر کشیدن عمق با استفاده از خطوط تار و رفتار امپرسیونیستی عناصر در فاصله وسط و دور نقاشی خود پرداختند. در همان زمان ، تأکید شبه دائوئیستی بر ویژگی های احساسی/معنوی تصویر و توانایی هنرمند در نمایش هماهنگی بین انسان و طبیعت قرار گرفت.
آهنگ سفالگری
این نقاشان و شاعران نیز عاشقان هنر سرامیک بودند ، زیرا یک گلدان زیبا ، مانند یک قطعه یشم ، در عین حال یک شعر و یک نقاشی بود. سرامیک ها هم برای استفاده و هم برای تفکر طراحی شده اند. کیفیت آنها در تعادل بین شکل آنها ، به موارد ضروری و لعاب آنها ، که از طریق آنها برای حواس بصری و لمسی جذابیت داشتند ، برقرار بود. ثروت صنایع دستی زیر بنای ظرافت ظریف آنها ذهن کنفوسیوس راضی کننده بود. در سراسر چین کوره هایی وجود داشت که با رس و لعاب های مختلف کار می کردند. از جمله مشهورترین آنها می توان به ظروف "کوان" و "جو" نادر اشاره کرد. ظروف چینی مانند ظروف سفید رنگ کرم Ting یا ظروف آبی کم رنگ Ching-pai با تزئین حک شده خود به کمال بسیار نزدیک می شوند.
هنر سلسله یوان (1271-1368)
مغولانی که در دهه 1270 چین را تحت سلطه خود درآوردند و سلسله جدید یوان خود را اعلام کردند ، به سرعت فرهنگ چین را پذیرفتند. ما شرح بارگاه کوبلای خان را داریم که توسط تاجر ونیزی ، مارکوپولو ، اولین اروپایی که به چین سفر کرد (1275) نوشته شده است. عدم حمایت رسمی در دوران هنر سلسله یوان باعث شد که بسیاری از نقاشان و خوشنویسان چینی از زندگی عمومی به دور از خانه رفتند ، جایی که آنها یک سبک هنری عاقلانه و معنوی را ایجاد کردند. دوره یوان مخصوصاً برای نقاشان آن ، به ویژه "چهار استاد بزرگ" که از دربار مغول دور ماندند ، قابل توجه بود.
علاوه بر هنرهای زیبا (که مجسمه سازی بودایی را نیز شامل می شود) ، دوران یوان به دلیل هنرهای تزئینی ، به ویژه ظروف چینی آبی و سفید بدون لعاب ، به همراه ظروف لاکی و یشمی ، مشهور است.
هنر سلسله مینگ (1368-1644)
مغولان توسط یک قیام مردمی به رهبری یک چوپان و رهبر چریکی که سلسله مینگ را تأسیس کردند ، با مرکزیت خود در نانجینگ (نانکینگ) ، که بعداً به پکن (پکن) منتقل شد ، سرنگون شدند. دادگاه مینگ مانند دادگاه تانگ پر زرق و برق بود اما با فساد روبرو بود و درگیری های داخلی فلج شده بود. نقاشی همچنان مانند قبل از پایان یافتن در دوره سلسله ادامه یافت. سبکهای بیشتری از نقاشی از جمله مدرسه وو و مدرسه ژه ظهور کرد. اما هنر سلسله مینگ به ویژه برای پرسلن آبی و سفید مشهور است ، جایی که آبی کبالت روی خمیر زیر لعاب شفاف اعمال می شود. بعداً سرامیکسازها از مینای روشن در سه یا پنج رنگ استفاده کردند.
قطعات با تمثیل ، نمادهای دائوئیست و بودایی و انواع نقوش پرنده ، گل و اژدها تزئین شده بود. بسیاری از معماری چینی که از این دوره باقی مانده است مربوط به این دوره است ، اما فاقد تخیل ساختمانهای سونگ با طاقچه ها و براکت های کنسرو است.
هنر تحت منچوس و سلسله چینگ (1911-1644)
در سال 1644 منچوس در شمال از ناآرامی های اقتصادی و اجتماعی در چین استفاده کرد. آنها یک مسابقه نظامی با تحسین فراوان برای فرهنگ چین بودند. امپراتوران آنها مردان قدرتمندی بودند که تا پایان قرن نوزدهم کشور را با دست قوی اداره می کردند ، اما نخبگان چین برای مدت طولانی با منچوس مخلوط نشدند. این امر برای پیشرفت تمدن چین مضر بود ، در زمانی که اروپایی ها در آسیا اهمیت پیدا کردند.
واکنش در برابر قوانین سنتی نقاشی در دوران هنر سلسله چینگ رخ داد ، زیرا نقاشان معروف به "فردگرایان" شروع به استفاده از سبک قلم موی آزادتر و رهاتر کردند. این روش جدید در سالهای 1700 و 1800 تشویق شد ، هنگامی که مشتریان غنی در مراکز تجاری مانند یانگژو و شانگهای شروع به سفارش برای تولید تابلوهای جدید کردند.
نقاشی سنتی چینی در اواخر دهه 1800 و اوایل 1900 تحت فشار بیشتری قرار گرفت ، زیرا هنرمندان تحت تأثیر هنرهای غربی قرار گرفتند ، که با معرفی نقاشی رنگ روغن در سرزمین اصلی چین به اوج خود رسید.
هنر چینی قرن بیستم
پس از تصرف کمونیست ها در سال 1949 ، بسیاری از سنت های تثبیت شده هنر چین برچسب ارتجاعی زده شد. اشکال جدیدی از هنر مدرن با هدف تحسین سوسیالیستی - مانند رئالیسم سوسیالیستی - در موسیقی ، ادبیات و هنرهای تجسمی ظاهر شد.
در سال 1966 ، انقلاب فرهنگی این روند را تسریع کرد. علیرغم این مدرنیسم سیاسی ، هنرهای سنتی چینی نه تنها به شکل گیری هنرمندان جوان چینی و الهام بخشیدن به دیگر هنرمندان در سراسر جهان ادامه می دهند ، بلکه با تجربیات بیشتر هنرهای قرن بیستم ترکیب شده اند تا بازار پر جنب و جوش برای هنرهای معاصر چین ایجاد کنند.
هنر معاصر در چین
هنر معاصر در چین شامل آثاری است که پس از انقلاب فرهنگی (1966-9) تولید شده است. علیرغم دوره های کوتاه آزادی هنری ، عدم قطعیت در مورد محتوا و سبک "رسمی قابل قبول" همچنان بسیاری از هنرمندان در چین را با مشکل مواجه می کند.
اخیراً روحیه تحمل بیشتر از سوی مقامات چینی حاکم شده است ، اگرچه تردیدها هنوز وجود دارد. هنر مدرن چینی به طور معمول طیف وسیعی از اشکال هنری شامل نقاشی ، مجسمه سازی ، فیلم ، فیلم ، عکاسی ، نصب و اجرا و همچنین نسخه های احیا شده سرامیک های سنتی را در بر می گیرد.
ظهور مناطق تجاری جدید ، مانند منطقه هنری 798 در داشانزی پکن ، برای بسیاری از هنرمندان مفید بوده است. در سال 2000 ، چین جشنواره دوسالانه شانگهای را برپا کرد و در سال 2003 تعدادی از هنرمندان چینی در دوسالانه ونیز 2003 نمایندگی کردند.