به طور قطع می توان گفت که فردی که کوبیسم را ابداع کرد پابلو پیکاسو بود. قطعه موفقیت آمیز کاملاً واضح Les Demoiselles d'Avignon است که تغییر ناگهانی در سبک و تأثیر اشکال هنری آفریقایی و ابتدایی را نشان می دهد. برهنههای نقاشی چهرههای نقاب مانندی دارند و از فرمهای زاویهدار تیز تشکیل شدهاند. از نظر اینکه چه کسی نام واقعی «کوبیسم» را اختراع کرد، این امر در سال 1908 رخ داد، زمانی که هنرمند هنری ماتیس، «خانههای در الاستاک» ژرژ براک را توصیف کرد که از مکعبهای کوچک تشکیل شده است. به دنبال آن، این اصطلاح به سرعت مورد استفاده گسترده قرار گرفت.
هنر کوبیسم چیست؟
این یک سبک از هنرهای تجسمی است که در حدود 1906/1907 در فرانسه ظاهر شد و جایگزین فوویسم شد. فوویسم قبلاً تصاویر هیجان انگیز و کمی انتزاعی تولید کرده بود که بیش از همه به دلیل رنگ های روشن خود برجسته بودند. نمونههای معروف برخی از نقاشیهای فرانتس مارک هستند که ممکن است با به تصویر کشیدن حیوانات رنگارنگ - بهویژه اسبهای آبی، او را بشناسید.
پس از آن نقاشی های کوبیسم بسیار تجربی تر شدند. به مدرنیسم کلاسیک معرفی شد. به عنوان انقلابی ترین جنبش هنری جدید تا به امروز، تأثیر قابل توجهی بر مجسمه سازی و معماری نیز داشته است.
اگرچه هیچ نوشته نظری درباره کوبیسم نوشته نشده است، اما امروزه کتاب های بیشتری در مورد آن نسبت به سایر سبک های هنر مدرن وجود دارد. شاید از همین جا متوجه شوید که این تحول هنری هنوز چقدر مردم را به خود مشغول کرده است. از مهمترین نمایندگان کوبیسم می توان به پابلو پیکاسو اسپانیایی اشاره کرد که قبلاً ذکر شد، هنرمندان فرانسوی ژرژ براک و رابرت دلونی نیز نقش عمده ای داشتند.
چه کسی کوبیسم را اختراع کرد ؟با ویژگی های کوبیسم آشنا شوید
پابلو پیکاسو - نوازنده گیتار - کوبیسم پیکاسو
"نوازنده گیتار" پابلو پیکاسو در سال 1910
مانند بسیاری از جنبشهای هنری مدرن، کوبیسم از تمایل به گسستن از گذشته و تغییر معنای هنر نشأت گرفت. کوبیسم مستقیماً از کار پل سزان پیروی میکرد که به ساختار و تجزیه اشیاء به سادهترین اشکالشان اهمیت میداد و همچنین بر دیدگاههای چندگانه دید دوچشمی تأکید داشت.
ویژگی های اصلی کوبیسم ، رد دیدگاه واحد به نفع نشان دادن موضوع پراکنده از چندین دیدگاه مختلف، همراه با ساده سازی فرم ها بود. هنرمندان کوبیست بسیار فراتر از سزان رفتند و اشیا را به گونه ای نشان دادند که گویی از همه طرف به طور همزمان قابل مشاهده هستند.
ویژگی های کوبیسم - کوبیسم تحلیلی (1910 – 1912)
دو شاخه اصلی کوبیسم به طور کلی شناخته شده است - کوبیسم تحلیلی و کوبیسم مصنوعی بعدی. کوبیسم تحلیلی به تجزیه فرم ها به صورت تحلیلی به اشکال هندسی ساده شده در سراسر تصویر توجه داشت. آنها تقریباً شبیه نقاشی هایی بودند که از نظر عدم رنگ و تمرکز تک رنگ روی خط و فرم بودند.
نمایشگاه مهمی از آثار پل سزان در سال 1907 تأثیر زیادی بر پابلو پیکاسو و ژرژ براک گذاشت. کوبیسم تحلیلی توسعه مستقیمی از رویکرد سزان به نقاشی بود. پیکاسو این رویکرد را پیش گرفت و براک از سبک نقاشی فوویستی خود دست کشید تا با پیکاسو در توسعه کوبیسم همکاری کند.
پابلو پیکاسو - طبیعت بی جان با چوبدستی صندلی - کوبیسم پیکاسو
توسعه بیشتر کوبیسم: اورفیسم
رابرت دلونی، کوبیسم تحلیلی را در حدود سال 1912 به سبک دیگری توسعه داد، کوبیسم ارکی یا به سادگی اورفیسم. این نام از Guillaume Apollinaire گرفته شده است که هنگام توصیف آن از نام "Orpheus" خواننده اساطیر یونان الهام گرفته شده است. دلونی خود مشتاق این نام نبود، زیرا خود او سبک خود را بیشتر به عنوان "کوبیسم تقسیم شده" توصیف می کرد.
در اورفیسم کمی بیشتر بر نور در نقاشی تاکید شده بود، فرم ها عمدتا دایره ای بودند. یک وسیله مهم سبکی این بود که رنگ های مکمل و مشابه، گرم و سرد با هم ترکیب می شدند. نقاشی ها خیلی رنگارنگ بود. برخی از طرح ها انتزاعی بودند، بنابراین اشیاء عینی را نشان نمی دادند.
ویژگی های کوبیسم - کوبیسم مصنوعی (1912 – 1920)
کوبیسم مصنوعی پیشرفت بعدی جنبش کوبیسم است و تصور می شود اولین نماینده نقاشی این سبک "طبیعت بی جان با چوب دستی صندلی" پابلو پیکاسو در سال 1912 باشد. ویژگی های اصلی کوبیسم مصنوعی استفاده از رسانه های ترکیبی و کلاژ بود.
از ویژگی های دیگر استفاده بیشتر از رنگ و علاقه بیشتر به جلوه های تزئینی بود.
در توسعه کوبیسم مصنوعی، پیکاسو اولین کسی بود که از کلاژ و متن در یک نقاشی هنری زیبا استفاده کرد. نقاشیهای کوبیسم شامل برشهایی از روزنامهها، نتهای موسیقی، تکههای پارچه و متن نقاشی شده بود. کوبیسم مصنوعی به جای جدا کردن آنها برای تجزیه و تحلیل، تمایل داشت که اشیا را به هم فشار دهد. بسیاری از وسایل مورد استفاده برای صاف کردن صفحه تصویر و ایجاد تصویری با عمق کمتر نسبت به نقاشیهای کوبیست تحلیلی قبلی طراحی شده بودند.
ویژگی های کلی نقاشی کوبیسم
وقتی به یک عکس نگاه میکنید، آن را فقط از یک منظر میبینید، از جایی که دوربین در زمان گرفتن آن قرار داشت. پرسپکتیو تمام اشیاء در تصویر با هم مطابقت دارند. در هنر، برای مدت طولانی، مردم به همان شیوه نقاشی می کردند. بیننده باید این تصور را داشته باشد که در واقع به صحنه نقاشی نگاه می کند.
مهم ترین ویژگی نقاشی های کوبیسم این است که این قاعده را زیر پا می گذارد. بنابراین تصور کنید که تصویر را به اجزای جداگانه تقسیم کنید، که همه آنها از دیدگاه های مختلف تشکیل شده اند. انگار یک قسمت از نقاشی را از سمت چپ، یکی از سمت راست و قسمت بعدی را از جلو نگاه می کنید.
سپس آنها را طوری به هم می چسبانید که نیمی از جسمی را که نگاه می کردید به دست آورید. بنابراین نقاشیهای کوبیسم، دیدگاههای متفاوتی از یک چیز را به طور همزمان در یک تصویر نشان میدهند. این "بعد چهارم" نامیده می شود زیرا بیش از سه بعد در چنین نقاشی وجود دارد.
ویژگی های کوبیسم - ژرژ براک
ژرژ براک - زندگی بی جان با ویولن - کوبیسم مصنوعی
ژرژ براک "طبیعت بی جان با ویولن" 1914
پیکاسو و کوبیسم
هیچ جنبش هنری در این قرن اعتباری بیشتر از کوبیسم پیدا نکرده است. این دومی عموماً به عنوان هنر برتر قرن بیستم در نظر گرفته می شود. و با این حال، بسیاری از ما در نمایشگاه های کوبیسم خسته شده ایم. به ما گفته میشود که کوبیسم سهم بزرگ پیکاسو در هنر است، اما ما به آن عکسهای قهوهای تیره خیره میشویم، یکی تقریباً شبیه به دیگری، با حسی از ناامیدی و غمانگیز.
معمولاً گفته می شود که کوبیسم ادامه سبک سزان است. در حالی که امپرسیونیستها به یک دیدگاه واحد پایبند بودند، سزان تصوری از مثلاً تپهای داشت که گویی سرش را کمی به این طرف و آن طرف میبرد، بنابراین دیدگاههای متفاوت و ابهامی خاصی در مورد مکان شیء در فضا نشان میداد.
قرار است پیکاسو به این خط ادامه دهد، اما دیدگاههای متعددی را اتخاذ میکند، که توضیح میدهد چرا تشخیص این که تصویر باید از چه چیزی باشد بسیار دشوار است.
واضح است که اگر تنها دستاورد پیکاسو این بوده است که این دیدگاه ها را با هم ترکیب کند تا اشیاء به تصویر کشیده شده دیده نشوند، پس او کاری جز پنهان کردن شیء انجام نداده و چیزی را فاش نکرده است! منتقدان به این ایراد با این استدلال پاسخ میدهند که اگرچه پیکاسو دیدگاههای زیادی را اتخاذ میکند، شیء تصویر شده هنوز به طور قابل فهم توصیف میشود، یعنی میتوانیم بگوییم چیست و کجاست، و بدین ترتیب او به این شاهکار دست مییابد که تماشاگر را قادر میسازد یک شی را ببیند.
ما توضیح دادهایم که چگونه پرتره Ambroise Vollard واقعیت بصری را پنهان میکند، اما اگر تصویر را با "Demoiselles" مقایسه کنیم، از واقعگرایی آن شگفتزده میشویم. کل تصویر مربوط به نور و سایه است. ما تصور بسیار واضح تری از شکل انسانی داریم که توسط نور و سایه ساخته شده است، حتی اگر اطلاعات بصری "درهم" شده باشد. منتقدان عموماً بر تداوم بین «دموازل» و کوبیسم تأکید میکنند: گمان میرود یکی به دیگری منتهی شده باشد.
اما، در واقع، آنها روش های متضادی برای بیان نسبیت تجربه حسی هستند. در «دموازل» پیکاسو نوع دیگری از فضا را تصور میکند، متفاوت از فضایی که ما معمولاً آن را میشناسیم – فضایی تابدار.
حواس ما به ما می گوید که پوست نرم است، بنابراین پیکاسو آن را سخت تصور می کند. و بنابراین تصوری از یک واقعیت جایگزین به دست می آوریم، که به ما نشان می دهد که واقعیتی که حواس ما برای ما می آورند، ممکن است به خودی خود کاملاً متفاوت از روشی باشد که حواس ما آن را برای ما توصیف می کند.